www.eshgh.ir1.ir خوش آمدید **** نبودن را در یادت لحظه ای می کشم lover****love you - دیگر زمانه زمانه مجنون نیست!!!
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

lover****love you - دیگر زمانه زمانه مجنون نیست!!!

 

 ● آری عشق زنده است.......... سه شنبه 86 فروردین 7 - ساعت 12:35 عصر

نامه سوخته های: عاشق

MySpace Layouts

                                                            گناه معشوق 

                                                                                MySpace Layouts

نمی دانم ........ چگونه از درد دل یک عاشق بگویم که شمارا هم به آن درد مبطلا کنم ؟؟؟؟در زمانه نامرد ! می خواهم از یک مرد صحبت کنم ...........

آری مرد زمانه نامرد!!!.......پسری عاشق دختر نا بینا بود . برای پسر مهم نبودکه دخترک می بیند یا نه دخترک از شرم کوریش به پسرک وعده ها می داد ...اگر من می دیدم دنیا رو زیر پات می زاشتم اگر من می دیدم با تو از دواج می کرد...............

پسرک بدنبال راهی گشت تا دخترک ببیند ((دکترا گفتند باید یک جفت چشم سالم با گروه خونی اون باشه که کم بود این نوع گروه خونی در گشور وجود داره)) پسرک شرمنده بود که نمی تونست کاری بکنه یه دفعه **متوجه شد که گروه خونی خودش مثل مال دختره ست ** رفتو چشماشو به دختره داد امابعد وقتی دخترک تونست به بیینه دید که پسره نابیناست  به پسره  گفت برو  نمی خوام ببینمت پسره با لبخندی تلخ وقتی که داشت می رفت گفت مواظب چشمام باش.........................................................................................................اری عشق زنده است

شب است و می در ساغرو .....


 

مهر شما در دل من عاشق عاشق صفت( )

 

 

 

 ● قربونت برم خدا چهقدر غریبی رو زمین!!!! شنبه 86 فروردین 4 - ساعت 11:58 صبح

نامه سوخته های: عاشق

 

 MySpace Layouts        یارب           MySpace Layouts

 

 

                                    بی گناه!!!بی عشق...

دلم گرفت .......

            آسمان گریست........

                               زمین ناله کرد........

                                                خدای من .........

                                                            او رفت بی خدا حافظی.......

دلم می گرید امشب آسمان می نالدامشب...غریبگی را به دادگاه می کشانم....که مرا در پس یک لبخند یواشکی پشت دیواری  کتک زد......روبه قاضی می نالم از رسم غریبی و بی کسی......نمی دانم در دیار آشنایانم خواهم گریست.......آیا قطرهای اشک به کلبه ی قلبم اصابت می کند .....آیا او هم احساس می کند ....دیگر از وجودش آگاه نبودم..وجود دارد؟ هستی و نیستیش مرا یکسان شده بود.

 آری در دیار بیگانگانم دل ها می میرند ... نفرین بر جسم که فانیست..نفرین برغربت که دل را می کشد..احساس احساس مرده.... بخشش نیست شده...

دیگر روز میعاد من مرده ...روزهای زیبا دیگر مرده..

                                                                       عید رو همه ندارند

 

                                   عیدی مثل زدن زیره گرییه مادری در پشت پره از شرم نداشتن پولی که به کودک بدهد                         عید روز ظلت بار و پراز درد برای پسرکی با نگاه بغض زده .. دخترکی که سر سفره هفت سینش هفت غم خانه کرده   

 

                                                   ایامردانگی زنده است..ایا دینداری برپاست!!!

ایا راه عشق حسین (ع) اینگونه است ...خدا کجاست یاس میخوام بگم مردمارو ببین  آقا دیگه خدا غریبه روزمین نمی خوای بیای                                           

 

Image hosting by TinyPic                 Image hosting by TinyPic                      Image hosting by TinyPic

                                         از آشنایان.........

عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست. عشق آن است که یکی چتر شود و دیگری هرگز نفهمد که چرا خیس نشد

 

 

 

خدا حافظ همین حالا  همین حال که من تنهام خدا حفظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام خدا حافظ کمی غمگین به یاد اون همه تردید به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید اگه گفتم خدا حافظ نه این که رفتنت سادست نه این که میشه باور کرد دوباره آخر جادست خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها بدونی بی تو و با تو همین رسم این دنیا خداحافظ خدا حافظ .... همین حالا خدا حافظ

 

 

 

به زیر باران می روم تا ناله های دلم باناله های باد یکی شود و کسی شاهد شکستن روح خسته ام نباشد.... به زیر باران می روم تا ناله های دلم باناله های باد یکی شود و کسی شاهد شکستن روح خسته ام نباشد....

 

 

 

دلم همچو آسمان، پر از ابرهای بارانی است، ای کاش دلم امشب بگرید، شاید که بغض عشق در چشمانم بشکند

خدایا او را که در تنها ترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت در تنها ترین تنهاییش تنهای تنهایش نگذا

 

 

یکی بود یکی نبود اون که بود تو بودی اون که تو قلب تو نبود من بودم یکی داشت یکی نداشت اون که داشت تو بودی اون که جز تو کسی رو نداشت من بودم یکی خواست یکی نخواست اون که خواست تو بودی اون که نخواست از تو جدا بشه من بودم یکی رفت یکی نرفت اون که رفت تو بودی اون که بجز تو دنبال هیچکی نرفت من بودم

 

 

 

: هیچ وقت

هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد

امشب دلی کشیدم

شبیه نیمه سیبی Image hosting by TinyPic                       MySpace Layouts

که به خاطر لرزش دستانم                          

در زیر آواری از رنگ ها

ناپدید ماند

 

عشق چیست؟ حدیثی است که با نگاه آغاز می شود با لبخندی شیرین می شود با بوسه ای به اوج می رسد وبا اشکی پرازاندوه به پایان می رسد

می دونی قشنگی راه رفتن زیر بارون چیه این که هیچ کس نمی تونه اشکاتو ببین تا نگاه می کنی وقت رفتن فرا می رسد ...

 

قصه ی من وتو غصه ی گل وتگرگ ترس بی تو زنده بودن ترس لحظه های مرگ ای برای با تو بودن باید از بودن گذشتن سر به بیداری گرفته ذهن خواب آلوده ی من همیشه میون قاب خالی درهای بسته طرح اندام قشنگت پاک و رئیایی نشسته کاش می شد چشمام ببین طرح اندام تو داره زنده میشه جون میگیره پاتوی اتاق میذاره غنچه ی سفید مریم با نوازش تو واشه کاش می شد اما نمیشه نمیشه بیای دوباره

 

آه اگر باز بسویم آئی دیگر از کف ندهم آسانت ترسم این شعله سوزنده عشق آخر آتش فکند برجانت.

 

 

Image hosting by TinyPic                                Image hosting by TinyPic

 

****************************

نیکی و بدی...
لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلو "شام آخر", دچار مشکل بزرگی شد: می بایست "نیکی" را به شکل عیسی" و "بدی" را به شکل "یهودا" یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند, تصویر می کرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل های آرمانی اش را پیدا کند.
روزی دریک مراسم همسرایی, تصویر کامل مسیح را در چهرة یکی از جوانان همسرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح هایی برداشت.سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریباً تمام شده بود ؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود.
کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شکسته و ژنده پوش مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند , چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن از او نداشت. گدا را که درست نمی فهمید چه خبر است به کلیسا آوردند, دستیاران سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع داوینچی از خطوط بی تقوایی, گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند, نسخه برداری کرد.
وقتی کارش تمام شد گدا, که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود, چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید, و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت: "من این تابلو را قبلاً دیده ام!" داوینچی شگفت زده پرسید: کی؟! گدا گفت: سه سال قبل, پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز می خواندم , زندگی پراز روًیایی داشتم, هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهرة عیسی بشوم!."
می توان گفت: نیکی و بدی دورروی یک سکه هستند ؛ همه چیز به این بسته است که هر کدام کی سر راه انسان قرار بگیرند.”

 

Image hosting by TinyPicپائولو کوئیلو

 

 

 

 

 


 

مهر شما در دل من عاشق عاشق صفت( )

 

 

 

 ● خوشا دل بزرگ مردان.......... جمعه 86 فروردین 3 - ساعت 10:25 صبح

نامه سوخته های: عاشق

MySpace Layouts

MySpace Layoutsهدیه الهی...MySpace Layouts

 

مدت زمانی پیش در یکی از اتاقهای بیمارستانی دو مرد که هر دو حال وخیمی داشتند بستری بودند.یکی از آنها اجازه داشت هر روز بعداز ظهر به مدت یک ساعت به منظور تخلیه ششهایش از مایعات روی تختخواب کنارتنها پنجره اتاق بنشیند.

اما مرد دیگر اجازه تکان خوردن نداشت و باید تمام اوقات به حالت دراز کش روی تخت قرار گرفته باشد.  

دو مرد برای ساعاتی طولانی با هم حرف می زدند،از همسرانشان؛خانه وخانواده شان؛شغل و دوران خدمت سربازی و تعطیلاتشان خاطراتی برای هم نقل می کردند.

هر روز بعد از ظهر مرد کنار پنجره که اجازه داشت یک ساعت بنشیند؛برای مرد دیگر تمام مناظر بیرون را همان طور  که می دید تشریح می کردو آن مرد هر روز به امید آن یک ساعت که می توانست دنیای بیرون و رنگهایش را در فکر خود تجسم کند به سر می برد.

 پنجره مشرف به یک پارک سرسبز است  با دریاچه ای طبیعی که چند قو و اردک در آن شنا می کنندو بچه ها نیز قایق های اسباب بازی  خود را در آب شناور کرده و بازی میکنند.چند زوج جوان دست در دست هم از میان گل های زیبا و رنگارنگ عبور می کنند .منظره زیبای شهر زیر آسمان آبی در دور دست به چشم می خورد و...

در تمام مدتی که مرد کنار پنجره این مناظر را توصیف می کرد؛ مرد دیگر با چشمان بسته در ذهن خود آن طبیعت زیبا را تجسم می کرد.در یک بعد از ظهر گرم مرد کنار پنجره رژه سربازانی که از پایین پنجره عبور می کردند را برای مرد دیگر شرح دادو مرد دیگر با باز سازی آن صحنه ها در ذهن خود؛انگار که واقعاّ آن اتفاقات و مناظر را می دید.

روزها وهفته ها گذشت.....

یک روز صبح زمانی که پرستار وسایل استحمام را برای آنها به اتاق آورده بود؛ متاسفانه با بدن بی جان مرد کنار پنجره روبرو شد که در کمال آرامش به خواب ابدی فرو رفته بود؛سراسیمه به مسئولان بیمارستان اطلاع داد تا جسد مرد را بیرون ببرند   پس از مدتی همه چیز به حال عادی بازگشت مردی که روی تخت دیگر بستری بود از پرستار خواهش کرد که جای او را تغییر داده و به تختخواب کنار پنجره منتقل شود پرستار که از این تحول در بیمارش خوشحال بود این کار را انجام داد؛و از راحتی و آسایش بیمار اطمینان حاصل کرد مرد به آرامی و تحمل درد و رنج بسیار خودش را کم کم از تخت بالا کشید تا بتواند از پنجره به بیرون و دنیای واقعی نگاه کند به آرامی چشمانش را باز کرد ولی روبروی پنجره تنها یک دیوار سیمانی بود.

مرد بیمار تعجب زده از پرستار پرسید: چه بر سر مناظر فوق العاده ای که مرد کنار پنجره برای او توصیف می کرد آمده است؟

.پرستار پاسخ داد: اوچگونه منظره ای را برای تو وصف کرده است در حالی که خودش نابینا بود؟او حتی این دیوار سیمانی را نیز نمی توانسته که ببیند. شاید او تنها می خواسته  است که تو را به زندگی امیدوار کند.

موهبت عظیمی است که بتوانیم به دیگران شادی ببخشیم علیرغم این که خودمان در زندگی رنج ها و سختی های زیادی را تحمل می کنیم.در میان گذاشتن مشکلات زندگی با دیگران شاید کمی از رنج ما بکاهد اما زمانی که شادی ها تقسیم شوند.اثری مضاعف را خواهد داشت.

 MySpace Layouts                                               MySpace Layouts

 


 

مهر شما در دل من عاشق عاشق صفت( )

 

 

 


 ● ْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

ا غاز
[عناوین آرشیوشده]

 

 

 

 

یکشنبه 103 آذر 4

برای تعیین شهر خود روی کادر کلیک نمایید.
اعلام اوقات شرعی براساس ساعت
رایانه‌ی شما می‌باشد.
 

d خانه c

d شناسنامه c

d ایمیل c
 

 

سخن عاشق   

lover****love you - دیگر زمانه زمانه مجنون نیست!!!

عاشق
عاشق تنها گریون خسته مجنون بی کس عاشق رسوا دیونه ترینم من کاشکی بی تو دنیا رو نبینم من....................

 

لوگوی سایت   

lover****love you - دیگر زمانه زمانه مجنون نیست!!!

 

وضعیت من در یاهو


یــــاهـو

 

آوای عاشق   


 

جست‌و‌جو در متن سایت   


 

اشتراک در خبرنامه   


 

با ارسال فرم فوق می‌توانید از
به‌روز شدن سایت با‌خبر شوید.