www.eshgh.ir1.ir خوش آمدید **** نبودن را در یادت لحظه ای می کشم جمله های زیبا - دیگر زمانه زمانه مجنون نیست!!!
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جمله های زیبا - دیگر زمانه زمانه مجنون نیست!!!

 

 ● روزگاری مرا دراین خانه خواهید دید سه شنبه 86 فروردین 7 - ساعت 2:53 عصر

نامه سوخته های: عاشق

 سلام شاید تکراری

 انسان سه راه دارد: راه اول از اندیشه می‌گذرد، این والاترین راه است. راه دوم از تقلید می‌گذرد، این آسان‌ترین راه است. و راه سوم از تجربه می‌گذرد، این تلخ‌ترین راهاست.

جرمت مشخص نیست ولی حکمت اعدام چون اسر انگشتت رابروی یه قلب شکسته دیدند اری محکمی

بدون که بزرگترین اشتباه تجربه کردن را ،تجربه کردن است

«یک انسان با جراًت یک جمعیت است»

«تفکر انسان مانند یک چتر نجات می باشد یعنی تنها زمانی می تواند کار کند که باز باشد»

«از موفقیت های گذشته خود برای امروز استفاده کنید . شان و حرمت انسانی خود را فراموش نکنید . مشتاقانه به سوی هدف هایتان بروید . همه روزه بکوشید تا از خود انسان بهتری بسازید . هدف های واقع بینانه برای خود بر گزینید»

«بردباری به عنوان یاری کننده کافی است و اگر بردبار نیستی خود را به بردباری وادار کن»

«انسان هم میتونه دایره باشه هم یه خط راست. تو می خوای چی کار کنی؟ …تا ابد دور خودت بچرخی یا تا بی نهایت ادامه بدی؟»

تحول از خود انسان شروع می شود. انسان هر آنچه را می خواهد می تواند انجام دهد. هر روز باید تو بخواهی تا تغییر کنی. آینده غیر از گذشته است. آن چیزی که ما نمی توانیم در آینده تجسم کنیم قدرت خلاقیت است. یا باید به اینترنت روی آورید یا مضمحل شوید. قرار نیست ما با دیگران رقابت کنیم بلکه باید مشارکت کرد. با ید نوع نگرش به آینده عوض شود. میلیونر شدن به منش و رفتار و اخلاق می باشد. قرار نیست ما در آینده به سمت خدمات برویم خدمات باید به طرف ما بیاید. همیشه باید ماهیگیری را به دیگران یاد داد نه ماهی خوردن را.

بنشین، مرو، هنوز به کامت ندیده ایم
بنشین، مرو، هنوز کلامی نگفته ایم
بنشین، مرو، چه غم که شب از نیمه رفته است
بنشین، که با خیال تو شب ها نخفته ایم
بنشین، مرو، که در دل شب، در پناه ماه
خوش تر ز حرف عشق و سکوت و نگاه نیست
بنشین و جاودانه به آزار من مکوش
یکدم کنار دوست نشستن گناه نیست
بنشین، مرو، حکایت "وقت دگر" مگوی
شاید نماند فرصت دیدار دیگری
آخر، تو نیز با منت از عشق گفتگوست
غیر از ملال و رنج از این در چه می بری؟
بنشین، مرو، صفای تمنای من ببین
امشب، چراغ عشق در این خانه روشن است
جان مرا به ظلمت هجران خود مسوز
بنشین، مرو، مرو که نه هنگام رفتن است!...

امشب هوای ساحل روحم چه بی ریاست
رویای او غم از دل من پاک کرده است
اندوه دوری از تپش یک نگاه ناز
دل را به رسم عاطفه نمناک کرده است
یادش به خیر دسته گلی از صداقتش
در لابلای شهر وجودم نشسته بود
دست مرا به رسم وفا سبز می فشرد
دستش اگر چه از غم یک عمر خسته بود
او رفت و کوچه های غریبانه زمان
در یک سکوت خسته و معصوم مانده اند
گل های سرخ عاطفه هم بی حضور او
در گردباد حادثه مظلوم مانده اند
از پشت آرزوی تمام بنفشه ها
ناگاه یک فرشته به فریاد دل رسید
دستان آسمانی خود را به رسم عشق
بر گونه غریب گل اطلسی کشید

بر گور بوسه ها

زانجا که بوسه های تو آن شب شکفت و ریخت
امروز ، شاخه های کهن سر کشیده اند
نقش ترا که پرتو ماه آفریده بود
خورشید ها ربوده و در برکشیده اند
شب در رسید و ، شعله ی گوگردی شفق
بر گور بوسه ها ی تو افروخت آتشی
خورشید تشنه خواست که نو شد به یاد روز
آن بوسه را که ریخته از کام مهوشی
ماندم بر آن مزار و ، شب از دور پر گشود
تک تک برآمد از دل ظلمت ، ستاره ها
خواندم ز دیدگان غم آلود اختران
از آخرین غروب نگاهت اشاره ها
چون برگ مرده ای که درافتد به پای باد
یاد تو با نسیم سبکخیز شب گریخت
وان خنده ای که بر لب تو نقش بسته بود
پژمرد و ، در سیاهی شب چون شکوفه ریخت
دیدم که در نگاه تو جوشید موج اشک
گلبرگ بوسه های تو شد طعمه ی نسیم
دیدم ترا که رفتی و آمد مرا به گوش
آوای پای رهگذری در سکوت و بیم
بی آنکه بر تو راه ببندد ، نگاه من
ای آشنا ! گریختی از من ، گریختی
چون سایه ای که پرتو ماه آفریندش
پیوند خود ز ظلمت شب ها گسیختی
اینجا مزار گمشده ی بوسه های تست
و آن دورتر ، خیال تو بنشسته بی گناه
من مانده ام هنوز در ین دشت بی کران
تا از چراغ چشم تو گیرم سراغ راه
 
 
ای که برده ای ز دستم

همه دین و عقل و هوشم

ای که برده ای ز دستم

همه دین و عقل و هوشم


همه جان من تهی شد

همه جان پر شد ز دردم

که تویی مرهم دردم

من به مرهم نیاز دارم

بیا ای الهه ی قلبم

که تویی مرهم دردم

همه جان من فدای آن دو قلبی

که نگار کرده ای تو به آن جدار قلبم

دل من فدای عشقت که به

عشق پاک تو من تا ابد نیاز دارم
عشق مثل پرواز پرندست

عشق خواب یک آهوی رمندست

من زائری تشنه زیر باران

عشق چشمه آبی اما کشندست

من می میرم از این آب مسموم

اما اون که مرده از عشق تا قیامت هر لحظه زندست

من می میرم از این آب مسموم

مرگ عاشق عین بودن؛ اوج پرواز یه پرندست

تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار

دروغ این صدا را به گور قصه ها بسپار

صدا کن اسممو از پشت شب از ...دیوار

برای زنده بودن دلیل آخرینم باش

منم من بذر فریاد ؛ خاک خوب سرزمینم باش

طلوع صادق عصیان من ؛ بیداریم باش


عشق گذشتن از مرز وجوده

مرگ آغاز راه قصه بوده

من راهی شدم نگو که زوده

اما اون که عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده
 
 
چاره
اوبود ، او که زندگیم را تباه کرد
او بود که آنچه بود بباد سپرد
او بود که آنچه در من خانه کرده بود
ازمن ربود و برد و ندانم کجا سپرد
او بود ، او که زندگیم را به خون کشید
وانگه بر آنچه کرد ، نگه کرد و خنده کرد
چون آفتاب صبح که بر مرگ تیرگی
خندید و شمع سوخته را سر فکنده کرد
گفتم که شور عشق وی سر بدر کنم
اما خدا نخواست ، دریغا خدا نخواست
وان شیوه های که عقلم بکار بست
بر عشق من فزود و ز اندوه من نکاست
دیدم که سرنوشت سیاهم جز این نبود
آری ، جز این نبود که پابند او شوم
چون ناله ای که بفشردش پنجه سکوت
از لب برون نیامده ، در دل فرو شوم
اکنون من و خیال من و انتظار من
وین شام تیره دل که در او یک ستاره نیست
گر بایدم گریختن ازچنگ این خیال
جز مرگ چاره سوز ، مرا راه چاره نیست
 
سوخته بال

چه پروازى بود‎
آمدنم به سویت‎
اى یار‎
که پرچین صداقت‎
عرق شرم نشست‎
و مفهوم عشق‎
سر به زیر افکند‎
چه پروازى بود‎
افسوس‎
آن پروانه‎
که پروازش را‎
بر فراز گل هاى نیلوفر مى افروخت‎
چه حقیرانه سوخت‎
از کوچه فریاد مى آمد‎
آى... کجایى؟‎
از سر کوچه بیداد مى آمد‎
آى... کجایى؟‎
و من در هفت برج عشق‎
خود را به تو بخشیده بودم‎
چه پروازى بود‎
آمدنم به سویت‎
اى یار
 

 

مهر شما در دل من عاشق عاشق صفت( )

 

 

 

 ● حرفهای عاشقانه!!! پنج شنبه 85 اسفند 17 - ساعت 4:29 عصر

نامه سوخته های: عاشق

با مداد رنگی روزه آمدنت را نقاشی میکنم و جادهایه رفتنت را خط ختی! کسی برایه من نیست. بیا غلط هایه زندگیم را به من بگو و زیره اشتباهتم را خط بکش.بودنت مثله دریایی مرا در بر میگیرد آنجا که تو هستی،مهیها هم نمیتوانند بییند چه رسد به من..............................!!! کدام صبح میایی؟ کدام چمدن ماله تست؟ کدام دست ترا به من میرساند؟کدام رز ماله من میشوی؟بیا که درده دلم را فقط تو میفهمی

 

نمی نویسم ..... چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی حرف نمی زنم .... چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی نگاهت نمی کنم ...... چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی صدایت نمی زنم ..... زیرا اشک های من برای تو بی فایده است فقط می خندم ...... چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام

 

خانه خراب تو شدم به سوی من روانه شو سجده به عشقت می زنم منجیه جاودانه شو ای کوه پر غرور من سنگ صبور تو منم ای لحظه ساز عاشقی عاشق با تو بودنم

 

هرگز متنفر نشو حتی از اون کسی که دوستش داشتی ولی حالا نداری 2) بسیار بخند حتی برای کسی که در بغلش گریه کردی 3) همیشه لبخند بزن حتی به کسی که ازش متنفری 4) نگران نباش حتی اگر دیدی دست رفیقت تو دست دیگریه ?) از دیگران کم انتظار داشته باش 6) ساده زندگی کن ?) دوست خوبی داشته باش چون تنها دوسته که برات میمونه

 

می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟ چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی که نمی خوای از دستش بدی


 

مهر شما در دل من عاشق عاشق صفت( )

 

 

 

 ● عشقی! یکشنبه 85 اسفند 6 - ساعت 7:29 عصر

نامه سوخته های: عاشق

هر وقت با تیکه های شکسته دل یه نفر یک پازل جدید براش ساختی هنر کردی

بوسه اختراع طبیعت است برای هنگامی که کلام قادر به بیان نیست

الهی تو خورشید بشی و من زمین !! تا سالی 1 بار من دوره تو بگردم و توام سالی 365 بار دور من بگردی !!!

اینگونه زندگی کنیم:ساده اما زیبا،مصمم امابی خیال،متواضع اما سربلند،مهربان اما جدی،سبز اما بی ریا،عاشق اما عاقل

یک روز عشقت را دزدیدم و برای اینکه جای مطمئنی داشته باشد آن را در قلبم پنهان کردم .غافل از اینکه روزی برای پس گرفتن آن قلبم را خواهی شکست

وقتی گریه می کنم تورا درمیان اشکهایم میبینم.ولی اشکهایم را پاک می کنم تا کسی تو را نبیند

من گرفتار سکوتم لای درد عاشقانه حرفایی نگفته دارم تو دل صد تا ترانه واسه ی رهایی از غم میزنم به سیم اخر میدونم که خوب نمیشه زخمای کاری خنجر همیشه دارم میخندم به غم شکسته بالی شاید اینجوری خودم رو بزنم به بیخیالی اما من باور ندارم چهره ی روی نقابو اینه ی پر از دوروغو خنده های بی حسابو تو که رفتی دیگه اینجا حنجره ام صدا نداره پر شده تو قلب دفتر غزلهای نیمه کاره میدونم دیگه چشاتو توی خوابم نمیبینم توی این بیابون از تو یه سرابم نمیبینم همیشه دارم

وقتی گریه می کنم تورا درمیان اشکهایم میبینم.ولی اشکهایم را پاک می کنم تا کسی تو را نبیند

من گرفتار سکوتم لای درد عاشقانه حرفایی نگفته دارم تو دل صد تا ترانه واسه ی رهایی از غم میزنم به سیم اخر میدونم که خوب نمیشه زخمای کاری خنجر همیشه دارم میخندم به غم شکسته بالی شاید اینجوری خودم رو بزنم به بیخیالی اما من باور ندارم چهره ی روی نقابو اینه ی پر از دوروغو خنده های بی حسابو تو که رفتی دیگه اینجا حنجره ام صدا نداره پر شده تو قلب دفتر غزلهای نیمه کاره میدونم دیگه چشاتو توی خوابم نمیبینم توی این بیابون از تو یه سرابم نمیبینم همیشه دارم


 

مهر شما در دل من عاشق عاشق صفت( )

 

 

 

 ● !!!!!!!!!! یکشنبه 85 اسفند 6 - ساعت 4:12 عصر

نامه سوخته های: عاشق

آرزوم بی تو محاله ،لحظه هام بی تو سواله، بی تو مقصد خیلی دوره ،راه عشقم بی عبوره، من نمی خوام تو خیالم بگمت عاشقت هستم دوست دارم که راستی راستی حس کنم تو رو تو دستم "

 

اگر روزی مردم ، تابوتم را سیاه کنید تا همه بدانند سیاه بخت بودم بر روی سینه ام تکه یخی بگذارید تا به جایه معشوقم برایم گریه کند ... چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم انتظار معشوقم بودم ... و آخر اینکه دستانم را ببندید تا همه بدانند خواستم ولی نتوانستم ..........

 

این سیب؛ بهترین سیب؛ شکل سیب؛ سر سیب؛ کار سیب؛ گذاشتن سیب؛ یه سیب؛ رفیق سیب؛ دوست داشتنیه سیب...! (( حالا سیب رو حذف کن دوباره بخون~O) ~O)~O) ~O)~O) ~O


 

مهر شما در دل من عاشق عاشق صفت( )

 

 

 

 ● دروغ!!!!!!!!!!!!! جمعه 85 اسفند 4 - ساعت 10:34 صبح

نامه سوخته های: عاشق

ای کاش به همان اندازه ای که دوری, نزدیک بودی! ای کاش مرا می دیدی انتظارم را چشمان خسته ام را و شاید آن هنگام باورم می کردی مرا و عشقم را و من دیگر اشک نمی ریختم و تو دیگر اینچنین, غریبه نبودی نمی دانم چه بگویم هر آنچه باید می گفتم, در لا به لای اشک هایم گم شد سالهاست که بغض دلم, ترکیده است سالهاست دچارت شده ام سالهاست می شناسمت

 

زندگی عشق است ، عشق افسانه نیست ، آنکه عشق را آفرید دیوانه نیست ، عشق آن نیست که کنارش باشی ، عشق آن است که بیادش باشی

 

عشق کلید شهر قلب است به شرط آن که قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود

 

دیوانه ات گشتم ? تو عاشق نبودی خیلی دیر فهمیده بودم. چشم هایت پی دیگری بود ومن این را نفهمیده بودم. درتمام لحظه هایم هیچ کس تنهائیم را حس نکرد آسمان غم گرفت هیچ کس برکه طوفانی ام را حس نکرد. آنکه سامان غزلهایم از اوست بی سرو سامانیم را حس نکرد


 

مهر شما در دل من عاشق عاشق صفت( )

 

 

 

 ● پاورقی!!!!!!! پنج شنبه 85 اسفند 3 - ساعت 4:50 عصر

نامه سوخته های: عاشق

((ای کاش هیچ گاه نگاهمان با هم آشنا نشده بود... ای کاش هرگز ندیده بودمت و دل به تو دل شکن نمی بستم. ای کاش از همان ابتدا، بی وفایی و ریا کاری تو را باور داشتم انتظار باز آمدنت، بهانه ای برای های های گریه های شبانه ام شد و علتی برای چشم به راه دوختن و از آتش غم سوختن و دیده به درد دوختم... ))

 


 

مهر شما در دل من عاشق عاشق صفت( )

 

 

 

 ● گزر از غریبه!!!!!!!!!!!!! دوشنبه 85 بهمن 30 - ساعت 4:34 عصر

نامه سوخته های: عاشق

بشنو باور نکون!!!!!!!!!!!!!!!!!!

-

 میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ات می کرد بهت چی گفت ؟گفت: جایی که میری مردمی داره که می شکننت نکنه غصه بخوری من همه جا باهاتم . تو تنها نیستی . توکوله بارت

 عشق میزارم که بگذری، قلب میزارم که جا بدی، اشک میدم که همراهیت کنه، ومرگ که بدونی برمیگردی پیشم


2- محبت مثل سکه می مونه که اگه بیفته تو قلک قلب نمیشه درش آورد اگرم بخوایی درش بیاری باید اون بشکنی


3- خنده ات رو به همه بده، ولی لبخندت را به یه نفر، عشقت را به همه بده،ولی وجودت را به یه نفر، بذار همه عاشقت باشن، ولی خودت عاشق یه نفر باش


4- آری آغاز دوست داشتن زیباست گر چه پایان راه نا پیداست من به پایان نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست


5- می رسد روزی که بی من روزها رو سر کنی می رسد روزی که مرگ رو باور کنی می رسد روزی کنار قبر من شعر های کهنه ام را مو به مو از بر کنی


6- ابر بارنده به دریا می گفت من نبارم تو کجا دریایی , در دلش خنده کنان دریا گفت ابر بارنده تو خود از مائی


7- آن کس را که دوست دارید آزاد بگذارید اگر متعلق به تو باشد به پیش تو باز می گردد و گرنه از اول هم برای تو نبوده است


8- عشق مثل آب میمونه.....که میتونی توی دستت قایمش کنی..آخرش یه روز دستت رو باز میکنی میبینی نیست... قطره قطره چکیده بی انکه بفهمی.. اما دستت پر از خاطره است
9- حیف قلبم که یه روزی دادمش به تو امانت / چشمای بارونی من کرده بود به عشق تو عادت


10- موندن و بودن با تو ،نه دیگه تکرار نمیشه / دنیا رم اگه بدی دلم ازت صاف نمیشه تو برو از این به بعد تنهایی یاورم میشه / نه دیگه دوست دارم محال باورم بشه


11- زرد است که لبریز حقایق شده است تلخ است که با درد موافق شده است شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی پاییز بهاری است که عاشق شده است


12- هیچ وقت به خاطر اونی که لیاقتت رو نداره اشک نریز . اگه لیاقتتو داشت اشکتو در نمیاورد .


13- از کسی که دوستش داری ساده نگزر چون شاید دیگه مثل اون کسه دیگه رو دوست نداشته باشی و از کسی که دوستت داره هم ساده نگزر چون شاید دیگه کسی نباشه که به اندازه ی اون دوستت داشته باشه


14- عاشقان گویند دنیای بوسه عجب دزدیه پرمنفعتی است که اگر بازپس گیرد دوچندان شود...


15- سنگ شدن پس یک گناه است دل عاشق شکستن اگر دنیای ما دنیای سنگ است بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است..... اگر دنیای ما دنیای درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است...... اگر عاشق صد گناه است...


16- خدایا ما اگر خطا کنیم تورا بنده نیک بسیار است . تو اگر مدارا نکنی ما را خدای دیگر کجاست ؟


17- از اسمون با هام تماس گرفتند گفتن قشنگ ترین ستاره گم شده ولی نگران نباش من لو نمی دمت


 

مهر شما در دل من عاشق عاشق صفت( )

 

 

 

 ● دوستی!!! دوشنبه 85 بهمن 30 - ساعت 3:32 عصر

نامه سوخته های: عاشق

درد دل یکی مثل هیچ کس!!!

وقتی حقیقتی را می یابیم باز می ترسیم که بین دو راهی باشیم

 

اگه کسی بی خبر رفت و پشت سرش رو بعد مدتها نگاه کرد اول از خودت بپرس آیا هنوز هم همونه یا نه ......... از خودت بپرس آیا خودت هم همونی یا نه ........

 

دفتر معرفت را به آتش مخاصمت نسوزانید و در محضر دانش شرط ادب را فرو نگذارید و جرعه ی صحبت را به حرمت بنوشید و رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشید و سرحق بر ورق شعبده ملحق نکنید

 

خواب ناز بودم شبی...... دیدم کسی در می زند...... در را گشودم روی او.... دیدم غم است در می زند.... ای دوستان بی وفا...... از غم بیاموزید وفا...... غم با آن همه بیگانگی...... هر شب به من سر

 

چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن و به پای تو مردن و به عشق تو سوختن و چه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن ایکاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی است بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست و ایکاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد حرفها را گاه نمی توان گفت من لحظه های با تو بودن را با اشکهایم تداعی میکنم وعطر نفسهای تورا در بند بن

 

به گل گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..." به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..." به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..." به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم

 

 

 

قلب خانه ای است با دو اتاق خواب در یک رنج و در دیگری شادی زندگی می کند. نباید زیاد بلند خندید و گرنه رنج در اتاق دیگری بیدار می شود.

 


 

مهر شما در دل من عاشق عاشق صفت( )

 

 

 

 ● اینها هم !!!!!!!!!!!!! دوشنبه 85 بهمن 30 - ساعت 2:53 عصر

نامه سوخته های: عاشق

                                باز می گویم از درد عشق خویش در دیار شعرها!!!!!!!

منم پرنده تنها که تیز شکاری- نشان گرفت مرا وشکست بال وپرم را فکند در قفسی تا به گوش کس نرسانم - نه بانگ شامگهم را ، نه نغمه سحرم را منم که در دل شب ، زورقم شکسته به دریا گلو گرفت ز فریاد و پاسخی ز کسی نیست مرا که خسته ودرمانده در کشاکش موجم- ز تازیانه امواج ، قدرت نفسی نیست بیا که چشم امیدم به تست ای همه خوبی ! بدان امید که یکروز بشکنی قفسم را مرا رها کن از این بند و درپناه نوازش - به عطر خلوت دیدار ، تازه کن نفسم را دو جوی نور ، به دست نجات بخش تو جاریست

 

تنهاترین مصراع شعر منی دوستت دارم چون تنهاترین فکر تنهایی منی دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی دوستت دارم چون به یک نگاه عشق منی خیلی خیلی دوستت دارم

 

از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم ، تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم گفتند غروب جمعه خواهی آمد ، آنقدر نیامدی که ما پیر شدیم

 

و نیستی که ببینی ، چه گونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست . چه گونه عکس تو در برف شیشه ها پیداست . چگونه جای تو در جان زندگی سبز است

 

hamishe vaghti dari gerye mikoni bedon oni ke aromet mikone doset dare va onike ba to gerye mikone asheghete

 

من میگفت : آنقدر دوست دارم که اگر بگویی بمیر می میرم . . . . . . . باورم نمی شد . . . . فقط برای یک امتحان ساده به او گفتم بمیر . . . ! سالهاست که در تنهایی پژمرده ام کاش امتحانش نمی کردم

 

همیشه با بدست آوردن اون کسی که دوستش داری نمی تونی صاحبش بشی ، گاهی وقتا لازم هست که ازش بگذری تا بتونی صاحبش بشی ، همه ما با اراده به دنیا می آییم با حیرت زندگی میکنیم و با حسرت میمیریم این است مفهوم زندگی کردن ، پس هرگز به خاطر غمهایت گریه مکن و مگذار این زمین پست شنونده آوای غمگین دلت باشدافسوس...آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم

 

 

 

 


 

مهر شما در دل من عاشق عاشق صفت( )

 

 

 

 ● دروغ حرفای قشنگ جمعه 85 بهمن 27 - ساعت 3:59 عصر

نامه سوخته های: عاشق

                        من هم می خوانم از......!!!!!!!!!

 

 

دوست داشتن همیشه گـــفتن نیست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــریبه ! این درد مشترک من و توست   که گاهی نمی توانیم در چشمهای یکد یگــرنگــــاه کنیم چشمهایم هنوز در انتظار است

 

 

داشتیم تو جاده میرفتیم که چشمم افتاد به یه تابلو که روش نوشته بود : دوســت داشـــتن دل میـــخواد نه دلیل

 

 

عشق با غرور زیباست ولی اگر عشق را به قیمت فروریختن دیوار غرور گدایی کنی... آن وقت است که دیگر عشق نیست....صدقه استـ

 

ـ خیلی سخته که ناخواسته ازکسی که دوستش داری جدا شی و اون موقع خواسته باشی که بهش بفهمونی که همیشه بر خاطرات غبار نمیشنه خیلی سخته که تنها شماره تلفنی که تو ذهنت حک شده، داشته باشی؛ولی نتونسته باشی که با اون شماره تماس بگیری خیلی سخته که کسی رو دوست داشته باشی؛ولی نتونسته باشی بهش بگی خیلی سخته که تو اوج تنهائی بغض گلوت رو گرفته باشه؛ولی نخواهی که کسی از این موضوع خبردار شه. خیلی سخته که آینده ات رو در گرو رسیدن به کسی دونسته باشی؛ولی نتونسته باش

 

 


 

مهر شما در دل من عاشق عاشق صفت( )

 

 

 

   1   2      >

 ● ْلیست کل یادداشت های این وبلاگ

ا غاز
[عناوین آرشیوشده]

 

 

 

 

پنج شنبه 103 آذر 8

برای تعیین شهر خود روی کادر کلیک نمایید.
اعلام اوقات شرعی براساس ساعت
رایانه‌ی شما می‌باشد.
 

d خانه c

d شناسنامه c

d ایمیل c
 

 

سخن عاشق   

جمله های زیبا - دیگر زمانه زمانه مجنون نیست!!!

عاشق
عاشق تنها گریون خسته مجنون بی کس عاشق رسوا دیونه ترینم من کاشکی بی تو دنیا رو نبینم من....................

 

لوگوی سایت   

جمله های زیبا - دیگر زمانه زمانه مجنون نیست!!!

 

وضعیت من در یاهو


یــــاهـو

 

آوای عاشق   


 

جست‌و‌جو در متن سایت   


 

اشتراک در خبرنامه   


 

با ارسال فرم فوق می‌توانید از
به‌روز شدن سایت با‌خبر شوید.